فیلم هایی که به نحوی "فیلم در فیلم" هستند و بازیگر در آن ها ایفاگر چند نقش است دشواری هایی را به بازیگر تحمیل می کنند. چنین فضایی می تواند بر کار بازیگر تأثیر منفی بگذارد و برعکس نمونه های موفقی از چنین تجربیاتی هم در سینما دیده شده است؛ مثلاً سوسن تسلیمی که در «شاید وقتی دیگر» توامان سه نقش مختلف را بازی می کرد و توانسته بود در میمیک، لحن و شیوه بازی خود تفاوت های لازم را ایجاد کند. این اتفاق در «گیلدا» برای مهناز افشار هم تکرار شده است. خودِ کاراکتر گیلدا طراحی شخصیت خوبی دارد اما کاراکترهایی که او در ذهن خود خلق و بازی شان می کند همان طور که در متن اثر هم مشخص است تکامل یافته نیستند و پایان مشخصی برایشان ترسیم نشده با این حال افشار بازی خوبی دارد؛ درواقع او برای نقش هایی به جز گیلدا که محتوای چندانی هم در چنته ندارند توانمند بازی می کند و حضورش از نقاط قوت فیلم است.
«گیلدا» فیلم نامتعارفی¬ ست که به واسطه ی سبک و مولفه های پست مدرنیستی خود شاید نتواند ارتباط بی گسستی را با مخاطب برقرار کند اما قطعاً برای آن دسته از مخاطبانی که به فیلم هایی با این سبک علاقه دارند، از فرم محوری بدشان نمی آید و به فیلم هایی با داستان گسترش نیافته و محدود علاقه مندند می تواند پیشنهاد مناسبی باشد.
>